【波汉双语】波斯诗人萨迪作品《果园》第一章连载
萨迪《果园》
故事1 一个达尔维什成了一国的大臣,受到他前任大臣的诽谤
بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای
一个人自阿曼湾弃舟登岸,
行踪遍及滔滔四海与陆地平原。
ز دریای عمان برآمد کسی
سفر کرده هامون و دریا بسی
阿拉伯、土耳其、塔吉克、罗马都曾访问,
每时每刻都增长知识与见识。
عرب دیده و ترک و تاجیک و روم
ز هر جنس در نفس پاکش علوم
闯荡江湖磨练得见多识广,
浪迹天涯话语风趣流畅。
جهان گشته و دانش اندوخته
سفر کرده و صحبت آموخته
他的身躯如一棵大树魁梧修长,
一文不名手携一具羞涩的空囊。
به هیکل قوی چون تناور درخت
ولیکن فرو مانده بی برگ سخت
约有二百块补丁补上他的衣裳,
贫穷犹如烈火烧灼着他的肝肠。
دو صد رقعه بالای هم دوخته
ز حراق و او در میان سوخته
他弃舟来到一个国家,
有一位贤明君主把国家统辖。
به شهری در آمد ز دریا کنار
بزرگی در آن ناحیت شهریار
国王生来爱惜自己的声誉,
对达尔维什表示深深的敬意。
که طبعی نکونامی اندیش داشت
سر عجز در پای درویش داشت
国王的臣子安排来人歇息梳理,
带他到浴室洗净一路风尘污泥。
بشستند خدمتگزاران شاه
سر و تن به حمامش از گرد راه
然后迈步走到国王的宫门,
以手抚胸表情严肃恭谨。
چو بر آستان ملک سر نهاد
نیایش کنان دست بر بر نهاد
随后他禁区国王的王宫,
祝愿洪福齐天国运兴隆。
درآمد به ایوان شاهنشهی
که بختت جوان باد و دولت رهی
他说在贵国我到每家每户,
都未见一人受到迫害悲伤痛楚。
نرفتم در این مملکت منزلی
کز آسیب آزرده دیدم دلی
我也未曾见一个酗酒发疯,
但见酒肆门前冷冷清清。
ندیدم کسی سرگران از شراب
مگر هم خرابات دیدم خراب
这乃是一国之王的最好的品性,
即不容有人把别人压迫欺凌。
ملک را همین ملک پیرایه بس
که راضی نگرد به آزار کس
他侃侃而谈犹如撇下串串珍珠,
直讲得国王开颜欢笑心满意足。
سخن گفت و دامان گوهر فشاند
به نطقی که شه آستین برفشاند
国王欣赏他口若悬河的辩才,
命他伺候在左右,施恩格外。
پسند آمدش حسن گفتار مرد
به نزد خودش خواند و اکرام کرد
赏赐金银珠宝为他接风洗尘,
动问他家乡与世系、出身。
زرش داد و گوهر به شکر قدوم
بپرسیدش از گوهر و زاد و بوم
他一一作答叙述了自己的经历,
恩宠有加比他人更加亲密。
بگفت آنچه پرسیدش از سرگذشت
به قربت ز دیگر کسان بر گذشت
国王心中自言自语暗自思量,
要把权力委托给他命他为相。
ملک با دل خویش با گفت و گو
که دست وزارت سپارد بدو
又把此事宜缓不宜草率匆忙,
以免群臣笑我轻率举措失当。
ولیکن بتدریج تا انجمن
به سستی نخندند بر رای من
开始要考验他是否干练聪明,
显露出才华后再慢慢提升。
به عقلش بباید نخست آزمود
به قدر هنر پایگاهش فزود
谁如若做事鲁莽率然动手
日后难免自食苦果悔恨烦愁。
برد بر دل از جور غم بارها
که نا آزموده کند کارها
法官如仔细思量签署判决文书,
他就不怕来人核查 ,胸有成竹。
چو قاضی به فکرت نویسد سجل
نگردد ز دستاربندان خجل